اردبیل ما

پایگاه خبری تحلیلی

اردبیل ما

جمعه 22 فروردین 1404
  • گروه: سیاسی
  • کد خبر: 247
  • بازدید: 313
  • 1403/05/14 - 07:32:57

یادداشت؛

کودکانی که سوار بر موشک‌ها، خونین رهسپارِ بهشت می‎شوند

کودکانی که سوار بر موشک‌ها، خونین رهسپارِ بهشت می‎شوند

در محرم، تو را می‎کشند که همان خانواده‌ی حسین را با زینبش، سوی شام می‎برند با تازیانه و فحاشانه و حال همچنان تاریخ گریان است از غزه و کودکانی که سوار بر موشک‌ها، خونین رهسپارِ بهشت می‎شوند.

به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «اردبیل ما»، محمدحسین حسین‌پور فعال رسانه‌ای در پی یادداشتی نوشت: سراغت آمده‌ام در ماهِ عزای امام حسین(ع)! می‎دانی که «محرم» است و حالا خودت بگو که در این ماه، چه چیزی حرام است؟ محرم، شاید ربطی به «حرم» داشته باشد و این حرم برای ما ایرانی‎ها، چه جای عجیبی است. می‎دانی، پس از سال‎ها از حادثه عاشورا، هنوز هم حال و هوای حرم داریم و برای حفاظت از آن، جان می‎دهیم که اگر در آن دهمِ محرم بودیم، چه‌ها که نمی‎کردیم و شاید حتی نتیجه جنگ هم عوض می‎شد و حالا همچنان به خون‌خواهی «حسین(ع)» زنده‌ایم تا موعود بیاید و... .

تو اهل تسنن بودی؟! های مردمِ جهان، تماشا کنید که مسلمانِ واقعی اهل این بازی‌ها نیست و پیکارِ کشمکشِ شما سازگار نیست که هر چه روباهانه بخواهید ما را به جنگِ هم بیندازید، گول نخواهیم خورد که ما... یکی هستیم.

اگر شیعه و سنی مهم بود که این‌قدر برای غزه اشک نمی‎ریختیم و حالا از شما سوال داریم:
- آزاده ما هستیم یا شما؟
در محرم، تو را می‎کشند که همان خانواده‌ی حسین را با زینبش، سوی شام می‎برند با تازیانه و فحاشانه و حال همچنان تاریخ گریان است از غزه و کودکانی که سوار بر موشک‌ها، خونین رهسپارِ بهشت می‎شوند و آی آدم‌ها که همچنان به تماشا نشسته و خیال در «وِتو» تفکر می‎کنید؛ بنگرید که «آزاده» ما هستیم یا شما؟
اسماعیل... چه ابراهیم‌وار به محل قرار آمدی تا پر بکشی و دستانت را سوی خدا دراز کنی و تو، بوی شهادت می‎دادی وقتی هر فلسطینی را می‎کشتند یا اسیر می‎بردند و حالا در این غزه، ذره ذره آب می‎شدی با هر کودکی که دیگر جان در بدن نداشت.

های اسماعیل...
خنجر را خوب بنگر که چه خوب برید و پیکرت را...
به راستی چه رازی بین تو و «حاج قاسم» است؟ هم‌او که تقریبا در همان ساعت پر کشید و جز دست و انگشتری که خودنمایی می‎کرد، چیزی از او یافت نشد و حالا پیکرت...
ندای «سعدی» می‎پیچد به وقتی که می‎گفت:
- بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران / کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
و حالا تو با ما وداع کرده و به همه شهدای فلسطین، شهیدان غزه، حاج قاسم و شهید ابراهیم رئیسی، سلام می‎دهی و حال ایران را بنگر که ابرها آمده‌اند برای باریدن!
و چشمانت همچنان می‎خندند مثالِ گل‎هایی که در این روزها عطرِ فراوانی دارند و شبنم روانه چشمِ آدمیان می‎کنند که کاش ببینند و ببینند.

تو با آن موی سپید، در همین جنگِ غزه، پسر، نوه، خانواده و اقوامت را از دست دادی و حالا خودت پرکشیدی.

در مکه، ابراهیم دستانِ اسماعیل را گرفت و سوی قربانگاه برد و شاید اینک هم چنین است، آیا ابراهیم را می‎بینی؟ از بالگرد پیاده شده، عینکش نشکسته، پیکرش...
در آسمان همدیگر را به آغوش گرفته‌اید و پرچمِ خون‌خواهی به اهتزاز درآمده است.
نگاه کن...
این پرچمِ سرخِ حسین(ع) است.

انتهای خبر/ پ

اشتراک‌گذاری

  • کودکانی که سوار بر موشک‌ها، خونین رهسپارِ بهشت می‎شوند

دیدگاه‌ها

  • وارد کردن نام، ایمیل و پیام الزامی است. (نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد)
دیدگاه شما برای ما مهم است
بیست‌ودو منهای ده